
شاید شما هم از دستهی افرادی باشید که با شنیدن واژه «سیاست» احساس خوبی پیدا نمیکنند. این گونه خواندن تیتر بالا هم طبیعتاً برایتان خیلی خوشایند نبوده است.

شاید شما هم از دستهی افرادی باشید که با شنیدن واژه «سیاست» احساس خوبی پیدا نمیکنند. این گونه خواندن تیتر بالا هم طبیعتاً برایتان خیلی خوشایند نبوده است.
این نوشته حول اتفاقاتی میگردد که به نظرم محور مشترکی دارند. هدف از طرحشان این نیست که بگویم جوابی حاضر و آماده و «قابلمصرف توسط همه» برایشان وجود دارد (که احتمالاً وجود ندارد) اما احساس میکنم به این کمک میکنند که دربارهشان فکر کنیم و البته شاید هر کداممان به الگوی مناسبی برای پاسخ دادن به آنها برسیم.
مطلبی که این جا مینویسم بیشتر نوعی طرح سوال است. انتظار نظام ساختارمند از آن نمیتوان داشت اما به نظرم شروع خوبی است برای آن که بعدها بارها در بحثها و مطالب به آن بازگردیم، تکمیلش کنیم و اصلاح.

بلیتزاسکیلینگ توسط رید هافمن (Reid Hoffman) و کریس یه (Chris Yeh) نوشته شده و در سال ۲۰۱۸ به چاپ رسیده است. کتابی که اگر در دنیای کسبوکارهای دیجیتال فعال هستید در آینده احتمالاً بیشتر از آن خواهید شنید.
پیشنوشت: چون بسیاری از مخاطبان این نوشته از طریق گوگل به آن میرسند، خواستم یادآوری کنم که ابتدای این نوشته در ادامه موضوعات نوشتههای قبلی این سایت است. در نوشتههای قبلی درباره نقش فشارهای بیرونی در شکلگیریمان حرف زده بودم و در این نوشته میخواهم به میانمایگی و نشانههای آن (البته از دیدگاه خودم) بپردازم.
این چیزهایی که در ادامه نوشتهام، بیشتر حاصل نوعی بلند بلند فکر کردن است. منظورم از بلند بلند فکر کردن این است که نباید انتظار یک متن بسیار فکر شده و منسجم از آن داشت.
این چند روز که در این وبلاگ چیزی ننوشته بودم، درونمایه پست قبلی (کاهش هزینه یا افزایش درآمد؟) گریبانم را گرفته بود و ذهنم را به خود مشغول کرده بود.
راستش را بخواهید در این نوشته قرار نیست از این بنویسم که چطور هزینههای روزمرهمان را مدیریت کنیم یا از راههای افزایش درآمد بگویم.
درست است از هزینه و درآمد میخواهم بگویم اما حوزه صحبتم گستردهتر از روزمرگیهایمان است.
بحثی که در این نوشته میخواهم از آن بگویم بحث کوچکی نیست. میتوان درباره آن ساعتها نوشت. میتوان ساعتها به گفتوگو نشست. البته اگر دغدغهاش واقعا در جان کسی آتش روشن کرده باشد.
آخرین دیدگاهها