
برای شروع این نوشته میخواهم از مثال ارزشمندی که دنیل پریستلی نویسنده کتاب Oversubscribed در ابتدای کتابش میآورد استفاده کنم.

برای شروع این نوشته میخواهم از مثال ارزشمندی که دنیل پریستلی نویسنده کتاب Oversubscribed در ابتدای کتابش میآورد استفاده کنم.

برای آن که مفهوم پنهان در تیتر بالا شفاف شود، نیاز به زمان و روایتهای منسجمتری است اما احساس میکنم باید از جایی شروع کرد تا بتوان در نوشتههای دیگر نظمیافتهتر نوشت.

احتمالاً کسی دوست نداشته باشد هنگامی که کهنسال میشود، ضبط صوتی از بیان خاطرات و افکار و نظراتی باشد که سالها در نهانخانه ذهنش جا خوش کرده و گرد و غبار نیز آنها را فرا گرفته است.

مطابق سنت چند نوشته اخیر، محتوای این نوشته نیز تا حد بسیار زیادی به تفکرات هایک وامدار است، امیدوارم از خواندنش لذت ببرید.

در حال مطالعه کتاب بنیان آزادی یا The constitution of liberty از فردریش فون هایک، اقتصاددان و فیلسوف برجسته اتریشی هستم که پیش از این هم از جذابیت و بزرگی افکارش – با توجه به ظرف محدود فهم خودم- گفته بودم.

ترس از فراموشی به نظر یکی از ترسهای بنیادی ما میرسد.
من میترسم که فراموش شوم. تصور این که صد سال یا دویست سال دیگر بیاید و «من»ی در میان نباشد ترسناک است.

احتمالاً این تجربه غالبی برای همه ما باشد. اتاق را تمیز میکنیم، محل کار را مرتب میکنیم یا خانه را خانهتکانی. اما اگر کاری به کار اتاق یا دفتر کار یا خانه نداشته باشیم، مدت زمان زیادی نمیگذرد که آن محل دوباره از دیدگاه ما «نامرتب» میشود.

در این نوشته به این میپردازم که چرا گاهی باید هیچ کاری نکرد و فقط صبر کرد. نوعی سوگیری در ما وجود دارد که همیشه باید کاری کرد و دست روی دست گذاشتن کاری خطاست.

فردریش فون هایک (منبع)
جانمایه نوشتهای که در ادامه میخوانید از فردریش فون هایک، اقتصاددان و فیلسوف برجسته اتریشی است که البته در عین عبارات به او وفادار نیست و سعی دارد -البته تنها سعی دارد- از روح تفکرش بگوید.
شاید موضوعی که در این نوشته میخواهم به آن بپردازم از مسائلی باشد که شما هم در زندگی با آن برخورد کردهاید و درصدد چارهجویی برای رفع آن هم برآمدهاید.
آخرین دیدگاهها