به نظرم، نحوه برخورد ما با «اجبار» (و اصلاً خود تعریف آن) یکی از اصلیترین موضوعاتی است که در زندگی باید پیاش را بگیریم و تکلیفمان را با آن معلوم کنیم.
نادانستههای بسیار، دانش پراکنده و ضرورت آزادی
در حال مطالعه کتاب بنیان آزادی یا The constitution of liberty از فردریش فون هایک، اقتصاددان و فیلسوف برجسته اتریشی هستم که پیش از این هم از جذابیت و بزرگی افکارش – با توجه به ظرف محدود فهم خودم- گفته بودم.
میراث نوادر و انتخاب ما
احتمالاً این تجربه غالبی برای همه ما باشد. اتاق را تمیز میکنیم، محل کار را مرتب میکنیم یا خانه را خانهتکانی. اما اگر کاری به کار اتاق یا دفتر کار یا خانه نداشته باشیم، مدت زمان زیادی نمیگذرد که آن محل دوباره از دیدگاه ما «نامرتب» میشود.
در ستایش هیچ «کاری نکردن»
در این نوشته به این میپردازم که چرا گاهی باید هیچ کاری نکرد و فقط صبر کرد. نوعی سوگیری در ما وجود دارد که همیشه باید کاری کرد و دست روی دست گذاشتن کاری خطاست.
آخرین دیدگاهها