تصویر از G.Crescoli
پیشنوشت: اگر نوشتههای پیشین مرا خوانده باشید احتمالاً با علاقه من با موضوع «مرز» آشنایی دارید. البته که منظورم مرز جغرافیایی نیست. منظورم جایی است که ما خط افتراق بین چیزها میکشیم تا آنها را بهتر بفهمیم.
با مرزهایی که میکشیم در واقع «دسته» و «خوشه» میسازیم. از مثالهای آشنایش که بخواهیم شروع کنیم میرسیم به تقسیم انسانها بر حسب زن و مرد بودن، تقسیم مواد به مایع و جامد و گاز، تقسیم موجودات زنده به گیاهان و جانوران. گاهی این اتفاق آنقدر بدیهی و ناخودآگاه میافتد که لزومی نمیبینیم حتی به آن برگردیم یا موضوع مرز و کشیدن مرزها را با خودمان مرور کنیم.
مسئله کشیدن مرزها در هر جایی که بحثی از فهمیدن و شناخت هست انگار پیدایش میشود. در تقسیم گونهها در زیستشناسی. در تقسیم مواد به عناصر و ترکیبها در شیمی و بعید میدانم بتوان جایی از «فهمیدن» صحبت کرد اما به مرزبندی و دستهبندی نیازی پیدا نکرد.
در میان دغدغههایی هم که ذهن مرا به خودشان مشغول میکنند مسئله «مرز» گاه و بیگاه خودش را نشان میدهد.
مرز بین خود و محیط
مرز بین رسانه و پلتفرم
مرز بین آن چه آن را زنده می «پنداریم» و آن چه مرده
***
این پست هم در ادامه همین بحث شناختنهاست و میخواهم به مرزهای کسبوکارها در دنیای دیجیتال سر بزنم و از دغدغههایم در این حوزه بگویم. اگر شما هم مثل من به «استراتژی» علاقهمند باشید احتمالاً تصدیق میکنید که بخش بزرگی از استراتژی در دنیای کسبوکار به شناخت آن کسبوکار از خود و رابطهاش با دنیای بیرون باز میگردد و این شناخت خود از محیط بیرونی نیازمند کشیدن مرز است.
برسیم به متن خود پست.
متن: نمیدانم چقدر دغدغهتان بوده یا به کارتان مربوط میشده تا دنیای کسبوکارهای دیجیتالی را رصد کنید به خصوص آنهایی را که اصطلاحاً Digital Native میگویند یعنی کسبوکارهایی که ریشه اولیهشان در خاک دنیای دیجیتال بوجود آمده و ممکن است بعدها به دنیای کسبوکارهای فیزیکی نیز ورود کرده باشند.
به شرکت آمازون نگاه کنید. مرسوم است که این شرکت را یک خردهفروش آنلاین بدانند. یا با ادبیات کسبوکاری بگویند که این شرکت در صنعت Online retail یا خردهفروشی آنلاین فعال است.
آیا میتوانیم مرز آمازون را به این راحتی بکشیم و تنها در این صنعت جایش دهیم؟
آمازون در حوزههای دیگر نیز فعال است. از جمله خدماتش در حوزه وب و رایانش ابری با عنوان Amazon Web Services و در گوشهای دیگر کاری مشابه با نتفلیکس انجام میدهد یعنی آنلاین استریمینگ که شما میتوانید با استفاده از این سرویس هر وقت که خواستید (On demand) به تماشای فیلمها و سریالهای دلخواهتان بنشینید (مشابه این سرویسها در ایران مثل فیلیمو و لنز میشوند) و اکنون هم میدانید که یکی از بازارهای اصلی که آمازون قصد تسخیرش را کرده، بازار دستیارهای شخصی است و آمازون با محصول Amazon Eco به آن ورود کرده است.
البته من با استفاده از مدل هاب و اسپوک (قطب و اقمار) زیر درسی با همین عنوان در سایت متمم (+) سعی کردهام علت رویکرد آمازون را از دیدگاه خودم به طور خلاصه شرح دهم و واقعیتش موضوع این پست هم آمازون نیست و تنها برای گرم شدن ذهنمان از آن دارم استفاده میکنم.
زیرا میتوان همین خط سیر را هم برای نمونههای داخلی دید و ورود شرکتی مثل دیجیکالا به گسترهای از حوزهها را به خوبی احساس کرد. کسانی که با حوزه خردهفروشی آنلاین آشنا باشند میدانند که شرکتهایی در این ابعاد باید در حوزههای گوناگونی ورود پیدا کنند. مثلاً بحث لجستیک خودش موضوع پیچیدهای است یعنی انبارداری و توزیع نیازمند تخصص مخصوص به خود است چه برسد که این فعالیتها با دنیای دیجیتال (مثل ورود در بحث محتوای دیجیتال از طریق فیدیبو) هم ترکیب شود.
من پیش از این هم در پستی درباره اسنپ به این موضوع پرداختم که مسخره است که اسنپ را با آژانسها مقایسه کرد و اینها تفاوت ماهوی باهم دارند.
این مقدمات را گفتم تا به این موضوع برسم که در دنیای امروز مسئله مرز کسبوکارها (به خصوص آنها که اتصالی با دنیای دیجیتال دارند) و گنجاندنشان در تقسیمبندیهای گذشته کاری سادهانگارانه است.
و به نظر میرسد نیاز به مدلهای جدیدی داریم تا این دنیا و مکانیزمهای آن را بفهمیم و شاید بتوانیم برای فهمشان از حوزههای دیگری که به ظاهر به دنیای کسبوکار هم ارتباطی ندارند استفاده کنیم، من برای روشنتر کردن این موضوع برای خودم از بحث «خودآگاهی» استفاده کردهام.
مسئله خودآگاهی و ارتباط آن با کسبوکارها در دنیای دیجیتال
خوب است خودآگاهی را در یک تعریف ساده و عرفی، میزان آگاه بودن یک موجود نسبت به خودش بدانیم. مثلاً منی که در حال تایپ این نوشته هستم از این آگاهم که «من» در حال تایپ این کلمات هستم. در حالی که سنگی که از یک بلندی به پایین سقوط میکند به این آگاه نیست که «او» در حال سقوط است.
من در انتهای یکی از نوشتههای قبلی (+) از جملهای استفاده کردم که البته به علت طولانی شدن آن نوشته به نظرم گنگ ماند و نشد بیشتر مفهومی که در ذهن دارم را باز کنم.
در آن جا نوشتم که خودآگاهی معلول نیاز ما به تعامل است.
اما منظورم از این جمله چیست؟
موجود زندهای را در نظر بگیریم که تمام آن چه از محیط نیاز دارد در مالکیتش است. برای دفاع از خود پنجههای قوی دارد. آشیانهای دارد که از گزند باد و باران و دشمنان در امان است و یک منبع غذای بیانتها نیز تحت اختیارش است و البته تنها کاری که با همنوع خود دارد به مسئله تولید مثل ختم میشود.
بعید است این موجود نیاز به این داشته باشد که خود را بشناسد یا نسبت به خود آگاهی پیدا کند.
در محیطی دینامیک و پویا که چیزها در مالکیت من نیست و من با تلاشهای خودم است که میتوانم به فرصتها دست بیازم و از تهدیدها دوری کنم است که بحث شناخت خود و توانمندیهایم مسئله میشود و البته نباید از بحث رقابتهای بین موجودات هم غافل ماند و در چنین محیطی است که من نیاز پیدا میکنم با موجودات همنوعم بهتر ارتباط پیدا کنم و با آنها سعی میکنیم که ظرفیتهای هم را تکمیل کنیم و در واقع با تشکیل یک شبکه قوی همافزایی فوقالعادهای ایجاد کنیم که موجودات دیگر به گرد پایمان هم در استفاده از فرصتها نرسند.
مسئله خودآگاهی در نظر من در این تعاملات غنی با محیط است که پدیدار میشود.
شاید پیدایش زبان و تکامل آن در یک چرخهی مرغ و تخممرغی با خودآگاهی (یعنی چرخهای که در آن تکامل زبان باعث افزایش خودآگاهی ما میشود و خودآگاهی بیشتر ما موجب تکامل بیشتر زبان) موجب این شد که امروز انسان با فاصله قابلتوجهای نسبت به موجودات دیگر به خود آگاه شود. در واقع در آینه زبان بود که توانست جایگاه خود را مدل کند و بتواند به مرزهای خودش آگاه شود.
از بحثمان دور نشویم.
حال دنیای کسبوکارها به نظر میرسد در یک نقطه کانونی تحول قرار دارد. اگر کارکرد زبان برای انسانها را بتوانیم به ایجاد امکانی برای شناخت بهترشان از خود تعبیر کنیم و البته ابزاری برای اتصال ذهنهایشان به یکدیگر، شاید این تعبیر بتواند آنالوژی خوبی (به صورت ساده تشبیه خوبی) برای اتصال کسبوکارها در دنیای دیجیتال باشد.
انسانِ تنها در مقابل شیرِ تنها هیچ نیست. شیر به قول خودمانیاش انسان را یک لقمه چرب و نرم میبیند و به راحتی میبلعد. اما مجموعه انسانها (انسانهای خودآگاهی که هر کدام توانستند جایگاه خود را برای ایجاد همافزایی پیدا کنند.) بسیار بیشتر از مجموعه شیرها قدرت و غلبه خواهند داشت.
به نظر میرسد در این دنیای دیجیتال چه کسب و کارها کاملاً دیجیتالی باشند چه نباشند تغییرات و دینامیک حاکم بر آن را به سرعت احساس خواهند کرد. اگر هنوز با دید گذشته به موضوع نگاه کنیم یک شرکت پرسابقه مانند یک شیر در صنعت خودش میماند که نهایتاً نگاهش مواظب شیرهایی همانند خودش خواهد بود و آنها را رقیب خواهد پنداشت و البته تنها به خیالش شاید این گذر عمر باشد که بتواند او را ضعیف کند و از پا در آورد. اما در دنیای امروز علاوه بر این که باید به داشتن سرپنجههای قوی نازید باید به جایگاه خود در آن نیز اندیشید و نسبت به آن خودآگاهی پیدا کرد و پربیراه نیست که بگوییم در چنین شرایطی استراتژی و داشتن تفکر استراتژیک بسیار هم مهم خواهد شد.
اگر بخواهم گذرا اشارهای کنم به نظرم یکی از مصداقهای خودآگاهی در دنیای جدید برای کسبوکارها، داشتن ائتلافهای استراتژیک و شرکایی است که همکاری با آنها به شدت همافزاییشان را افزایش میدهد و البته مشتری یا مصرفکننده را در کانون این همافزایی میبینند، چیزی که من از آن تعبیر «استراتژی مکمل» را دارم.
در واقع به نظرم کسبوکارها این بار در منظومهای از ارتباطات و همکاریهای استراتژیک باید خود را دستهبندی کنند و این گونه است که همکاری اپل با شرکتهای موسیقی، توجه شرکتهای خردهفروشی به مسئله پرداخت و شرکتهای فینتک، تملک شرکتهای کوچکتر توسط بزرگانی مانند فیسبوک و گوگل بدون آن که تیم موسسان شرکت کوچکتر را تغییر دهند (و البته از یاد نبریم که علاوه بر این به این موسسان استقلال زیادی را هم برای ادامه کارشان میدهند) میتواند در دل این خودآگاهی بهتر و نیاز به همکاریهای استراتژیک تعریف شود.
به نظرم تا این جای بحث، برای این پست کافی باشد. طبیعتاً در یک پست بلاگ قرار نیست بحثهای این چنینی به سرانجام برسند بلکه خوب است خوراکی شوند برای فکرمان و البته شناسایی بهتر مرزها.
پینوشت: در ادامه موضوع «مرز»، به نظرم پست محمدرضا شعبانعلی عزیز (اینجا) درباره کتاب کانکتوگرافی به ما بهتر اهمیت مفهوم مرزها در دنیای جدید را نشان میدهد و این که چرا نیاز داریم حتی بیشتر از مرزهای قدیمی در درس جغرافیا، به مرزهای جدید دنیایمان فکر کنیم.
شاید دوست داشته باشید مطالب زیر را در ادامه این نوشته بخوانید:
استراتژی مکمل: وقتی که ریاضیات نقض میشود.
fardabook
مرداد ۹کتاب فردا بر پایه تحقیقات جامع علمی و بر پایه تجربیات موفق پروژههای بزرگ دنیا در این حوزه پیاده سازی شده است.
این سیستم توسط یک مجموعه تخصصی نشر و پخش کتاب با عنوان انتشارات کتاب دانشگاهی به فعالیت میپردازد و از اینرو با مراکز و مؤسساتی که به صورت غیر تخصصی وارد حوزه کتاب شدهاند تفاوت دارد.
در کنار خدمات خرید و فروش کتاب، توزیع کتب منتشر شده ناشران و مؤلفان و مترجمان نیز به عنوان یکی از فعالیتهای تخصصی کتاب فردا مطرح است
سجّاد رحیمی مدیسه
خرداد ۱۸کسب و کارها امروزه با دو چالش بزرگ مواجهند:
۱٫ نگاه به آینده به دور از تله های مدیریتی
۲٫ برنامه ریزی محتوایی با تکیه بر ساختارهای بهینه شده
باید در نظر داشته باشیم مدل ها از فکر انسان ها نشات گرفته و اجرایی شده اند. اما آیا الزاما هر مدلی توسط هر فردی موفق خواهد بود؟
در دو سه شرکتی که استراتژی های بازاریابی و فروششان را بررسی می کردیم
که یکی از این شرکت ها تولیدی گز معتبر در اصفهان بود
یک مساله را متوجه شدیم: سازمان های ایرانی در اجرای مدل های مدیریتی به شدت هزینه کردند و البته به شدت هم آسیب دیدند. یک مصداق این مساله هم نارضایتی های شغلی بالا در همه سطوح است: از کارگر ساده گرفته تا مدیران میانی و ارشد.
البته مطلب شما بسیار قوی بود و تشکر می کنم و احتمالا در اولین فرصت مطلبی را در این خصوص با تکیه بر تجربیات کاربردی خود بنگارم.
با ارزوی توفیق