در این نوشته – و احتمالاً نوشتههایی در آینده- میخواهم از «پذیرفتن» بگویم.
در واقع مجموعه چیزهایی که اینجا مینویسم برداشتهای شخصی خودم هستند پس نمیتوان با عنوان حقیقت به آنها تکیه کرد.
این قصه از دوران کودکی آغاز میشود. از تشویقهایی که «خوب»های کودک را میسازد.
اولین قدمهایش را که بر میدارد، پدر و مادر تمام قد به احترامش میایستند.
تقریباً از همان روزهای ابتدایی کار یا شاید نه، خیلی پیش از آن، مثلاً آن وقت که تازه پایت را در دانشگاه گذاشتهای، کلمه «نتورک» به گوشت میخورد.
آخرین دیدگاهها