
راستش را بخواهید معنا و مقصودی که از حرفهای یا Professional در این متن دارم، احتمالا تفاوت زیادی داشته باشد با آن چه در فکرتان پدیدار شده است.
منظورم آدمهای حرفهای در مقابل آدمهای آماتور نیست.
منظورم هم وقتشناسی و نظم و با دانش بودن هم نیست.
منظورم هم کسی نیست که خیلی در کارش تخصص دارد.
حتی وقتی به نوشتن این مطلب فکر میکردم، از ذهنم گذشت که عنوان این مطلب را بگذارم: وقتی پزشکی و وکالت و مهندسی خیلی بیشتر از آن چه فکر میکنید به هم شباهت دارند و همه عملا زیر Professionها یا حرفهها جای میگیرند. و حرفه با شغل یکی نیست.
و خیلی متفاوتند با دنیایی که کارآفرینها از سر میگذرانند یا کاسب ها یا کارگران خطوط تولید کارخانهها یا هنرمندان و نویسندگان. و حتی متفاوتند با بسیاری از شغلهایی که در دنیای دیجیتال با آنها سر و کار داریم.
***
اگر بار اولی است که گذرتان به مثلث هنر، عمل و علم افتاده خیلی بهتر است که نوشته اول این سری نوشته را بخوانید (اینجا). مثلثی را معرفی کردهام که این روزها بسیار در ذهن و زبانم خودش را جای داده. با آن از طریق هنری مینتزبرگ نویسنده و استاد مطرح در حوزه مدیریت آشنا شدم و نوشتههای اخیرم وامدار نگاهی است که مینتزبرگ به موضوع داشته است.
کنجاویام نسبت به مفهوم Professional و حرفهای را هم با استفاده از حدود و ثغوری که مینتزبرگ در نوشتههایش آورده بدست آوردم. اما به عادت همیشگی، فکرهایم را هم ضمیمه کردهام تا یادگیری خودم را گسترش دهم. تا بیشتر یاد بگیرم. پس اگر از Professional صحبت میکنم مبانیای دارد که شاید با این مبانی موافق نباشید، پس ادامه صحبتهایم هم برایتان پرمعنی نخواهد بود و ارتباطاتی در ذهنتان شکل نخواهد داد.
اما… اما اگر همراه شدید، احتمال دارد با شگفتانگیهایی روبرو شوید که من ذوق از آنها گفتن دارم.
مثلا از این که بالاخره دارم میفهمم چرا جامعه با هر آن چه توان دارد ما را در مسیر پزشک، مهندس یا وکیل شدن قرار میدهد؟
مثلا بیشتر میفهمم این دردی که دانشجویان پزشکی و پزشکان در دوره تحصیل و پساتحصیل خود میکشند از چیست. این فشار خردکننده از کجاست؟
یا این که چرا ورود به برخی شغلها نیاز به مجوزهای رسمی ندارد اما وکالت و پزشکی، به خصوص، این گونه به انواع و اقسام مجوزها و مدرکها وابستهاند؟
و این که چرا وقتی در شغلهای دیگر مهارت تمام و کمال دارید و ارزشآفرینی میکنید ممکن است با دیده تحقیر نگریسته شوید. آخرین باری که شنیدید که در یک محفل ناخنکاران یا اینفلوئنسرها را مسخره میکنند کی بود؟ این همان گرهای است که میتوان به کمک صحبتهایی که در این نوشته میشود، روشنتر به آنها فکر کرد.
***
این را هم بگویم که حدود یک ماه پیش تصادفی در لینکدین با کامنتی از محمدرضا شعبانعلی برخورد کردم که ذیل پستی در ارتباط با فایل حرفهایگریِ خودش نوشته بود. در فایل حرفهایگری محمدرضا نگاه عمومیتری به بحث حرفهایگری داشت. مثلا این که اگر یک آشپز هم بخواهد حرفهای باشد چه ملزوماتی دارد (دانش، مهارت، استقلال، تعهد و اخلاق حرفهای).
در این کامنت نوشته بود که بحث مکملی در کنار فایلهای صوتی حرفهایگری وجود که خیلی دوست دارد آن را بیان کند: حرفهها و حرفهای شدن فعالیتها (Professionalization). این که چه میشود که پزشکان، روانشناسها، وکلا و مهندسها شغلشان را به عنوان یک «حرفه» جا میاندازند، کوچها نصفه و نیمه این کار را میکنند و مثلا در دیجیتال مارکتینگ یا تولید محتوا یا مشاوره مدیریت این اتفاق به آن شکل نمیافتد.
در ادامه هم محمدرضا نوشته بود که به نظرش در دنیایی که نظمش در حال به هم ریختن با تکنولوژیهای جدید است و نظم جدیدی شکل میگیرد، این موضوع واقعا موضوع مهمی است.
میدانید وقتی به این کامنت برخوردم احساس شگفتی بسیار کردم چون در همان روزها و براساس خواندن مطالب مینتزبرگ دائما از ذهنم میگذشت که چرا دانشگاهها، بیمارستانها و شرکتهای خدمات حرفهای (مثل خدمات حقوقی) را مینتزبرگ Assembly of professionals میخواند؟ Profession در این تعریف چیست؟
و مفهومپردازیهایی هم برای خودم کرده بودم و طبیعتا خواندن این کامنت من را مصممتر کرد تا این مطلب را منسجمتر بفهمم.
حال میتوان به فهرست سوالات، سوالات جذابتری هم اضافه کرد:
این که آینده پزشکی و مهندسی و وکالت با حضور هوش مصنوعی چگونه است؟ آیا چنین فناوریهایی میتواند دایره حرفهها یا Professionها را گسترش دهد یا آن را تنگتر میکند؟
در کل دغدغهای که باعث نوشتن این مطلب شد به فحوای این بحث مکمل نزدیک است.
***
خب ویژگی افراد حرفهای چیست؟
افراد حرفهای تحت تعلیم و تربیت گسترده قرار گرفتهاند (Extensive training).
معمولا دورههای اولیه کسب دانش آنهم در دانشگاه گذراندهاند که شرط ورودشان به این حرفه است. (به معنای واژه لیسانس فکر کنید، وقتی شما لیسانس میگیرید در واقع مجوز ورود به آن حرفه را پیدا میکنید).
دورههای کارآموزی جدی دارند (به دوره اینترنی در پزشکی یا دوره پس از آزمون وکالت فکر کنید).
به تعبیر مینتزبرگ، هماهنگی یا Coordination در محیطهای کاری این افراد بوسیله مهارت (Standardization by skills) است. در واقع یک متخصص چشم به صورت چشمبسته هم میتواند وظایفی که همکار پزشکش باید به عهده بگیرد را بگوید. نه مدیری این شرح وظایف را داده است (Direct supervision) و نه لازم بوده با همکارشان با صحبت و اقناع هماهنگ شوند (Mutual adjustment).
و اما نکته جالبی که در نوشته مینتزبرگ وجود دارد این است که با این که دانش گستردهای در حوزههای حرفهای (مثل دندانپزشکی یا چشمپزشکی) وجود دارد که برای همین به انواعی از متخصصها نیاز است (Decentralized). (به تعبیر دیگر دانش و مهارت حرفهای حوزه فقط در یک نفر جمع نیست.) اما محیطی که این حرفهها در آن فعالند محیطی ایستا و تقریبا پایدار (Stable) است. به صورت نسبی، دینامیک و پرابهام نیست.
دندان همان دندان است. عامل انسانی وجود ندارد که نتوانی رفتارش را پیشبینی کنی یا تغییر ناگهانی کند. چشم همان چشم است. و قانون همان قانون. برای یک مهندس عمران هم که خانه میسازد میتوان این پیشبینیپذیری و این استاتیک بودن متغیرها را مثال زد.
مقایسه کنید با کارآفرینی که با محیطی دینامیک روبروست.
تا یادم نرفته بگویم که حرفهها نهادهای قدرتمند بیرونی دارند، Associationهایی که مثل عقاب ناظرند و این که چه چیزی Best practice را میسازد و استاندارد چیست را تعریف میکنند. به نظام پزشکی، نظام مهندسی و کانون وکلا فکر کنید. و کمی به این بیندیشید که چقدر مضحک است از نظام کارآفرینان صحبت کردن یا نظام هنرمندان یا مثلا نظام استراتژیستها. چرا برخی مشاغل را نمیتوان نظاممند کرد و برخی دیگر که طبق این نوشته آنها را «حرفه» میخوانیم این گونه نظاممندند و نظامهایی دارند که دست از پا خطا نکنیم؟
***
استاندارد هم کلمه پررنگ دیگری است که در دنیای حرفهایها برقرار است. مثل استانداردهای نظام مهندسی، قانونها و آییننامههای مشخص برای وکلا. و خود این استانداردها و رگولیشنها محیط را پیشبینیپذیرتر و البته رفتار حرفهای را reliable و قابل اعتماد میکنند. خود مینتزبرگ در کتاب Understanding organizations… finally! در مزایای حرفهای بودن این را مطرح میکند که شما برای جراحی به یک جراح قابلاعتماد نیاز دارید نه یک جراح خلاق که به دنبال پیادهسازی شیوههای جدید است. (اگر یادتان باشد ویژگیهای Creative و Novelty به دنیای هنر تعلق دارد نه دنیای علم و عمل.)
با همه این صحبتها به همان دنیای مثلث هنر، عمل و علم میرسیم.
افراد حرفهای یا افرادی که در حرفههایی مثل پزشکی، دندانپزشکی، مهندسی، حقوق و داروسازی فعالند به قاعده پایین تعلق دارند. جایی میان علم و عمل. علم سیستماتیک را از دانشگاه میگیرند و عمل را از دنیای کار. با دانش و مهارت جدی است که جا پای خود را محکم میکنند. آن قدرها سر و کارشان با خلاقیت، هنر و چیزی نو در افکندن نمیفتد.

***
راستش از اینجا به بعد میتوان صحبت را به جاهای مختلفی برد که خودم هم نمیدانم کدامش ارزشافزاتر است.
فقط چیز دیگری هم که به نظرم پررنگ است و ردپایش را مشاهده کردم در جستوجوی اندک منابع دیگری که در ارتباط با Professionalization یا حرفهسازی داشتم، ارتباط دوسویه دولت به معنای State با حرفهها بود. این که این ارتباط چقدر برای مردم عادی سازنده و چقدر مخرب است جای بحث فراوان دارد. اما این قابل تامل است که حرفهایها دوست دارند Market closure ایجاد کنند. مجوزشان آنقدر معتبر باشد که کسی اجازهی عمل در آن حرفه بدون مجوز نداشته باشد. پزشکان قلابی عبارتی است که حرفهایها میسازند تا ورود به حوزهشان را سخت و سختتر کنند و خیلی وقتها این مرزهای سفت و سخت یکی به هنجارهای جامعه برمیگردد و دیگری به قوه قهریه دولت. اما این استفاده از قوه قهریه مضراتی هم دارند. هیچ گربهای برای رضای خدا موش نمیگیرد و این که پزشکان چه در طول تحصیل و چه در انواع و اقسام طرحهایی که باید از سر بگذرانند تاوان ارزش مجوزی را میدهند که دولت و نهادهای بیرونی میتوانند با پسگرفتن امضایشان بیاعتبارش کنند. مهم نیست سالها درس خواندهای و در بیمارستان کار کردهای این که مجوز نداری یعنی آن هویت را نداری.
همین.
***
اگر مطلب اول این سری نوشته با عنوان مثلث هنر، عمل و علم را نخواندهاید اینجا را کلیک کنید.
خیلی وقت پیش مطلبی در باب مشکلات مجوز نوشتم: با عنوان از دنیای مجوز به دنیای پیشنهاد. به درونمایه همین متنی که خواندید نزدیک است. شاید آن را هم دوست داشتید بخوانید (اینجا را کلیک کنید).
اگر هم اهل خواندن مقالات دانشگاهی هستید، این مقاله هم که در جستوجوهای من از عنوان Professionalization آمد جالب بود (اینجا).



پاسخ دهید