اگر تنها یک سال پیش بود و دستی از غیب نمودار زیر را به شما نشان داده بود و اگر در آن زمان اقدام به خرید «بیتکوین» کرده بودید، احتمالاً هماکنون سرمایهتان ده برابر شده بود.
نمودار قیمت بیتکوین از نوامبر ۲۰۱۶ تا اکتبر ۲۰۱۷
همانگونه که نمودار بالا هم نشان میدهد در این مدت معادل دلاری هر بیتکوین حدوداً ده برابر شده است. البته اشتباه نکنید این پست به منزله تشویقی برای خرید بیتکوین نیست.
***
اما بیتکوین (Bitcoin) چیست؟
من ترجیح میدهم نام بیتکوین را «دارایی» بگذارم. یک دارایی نقدشونده مانند طلا.
البته احتمال میدهم نه تنها این نام به گوشتان خورده که اطلاعات زیادی هم دربارهش داشته باشید. مثلاً خوانده باشید که بیتکوین را یک ارز مجازی یا ارز دیجیتال میدانند.
این که دقیقاً این تقسیمبندیهای مجازی و واقعی از کجا ناشی میشود بحث دیگری است. این عادت دوگانهبینی ما، این واقعیتر دیدن بعضی چیزها در مقابل بعضی چیزهای دیگر که به نظرم میتوانیم در مجالهای دیگری دربارهشان با هم به گفتوگو بنشینیم.
اگر بخواهیم دقیقتر صحبت کنیم، بیتکوین را معمولاً با عنوان ارز رمزپایه یا Cryptocurrency میشناسند. ارزی با پشتوانه الگوریتم و رمز که البته همچون ارزهای دیگری مثل دلار، یورو یا ریال شما میتوانید با آن به خرید و فروش بپردازید.
البته دو مزیت عمده هم برای آن قائلاند یکی آن که دست نهادهای متمرکزی مانند دولتها از آن کوتاه است ( و این به الگوریتم پشت این نوع ارز یعنی« بلاکچین» برمیگردد که الگوریتمی غیرمتمرکز یا Decentralized است.) و دیگری آن است که هویت افراد مبادلهکننده ناشناس میماند.
البته مزایای دیگری هم بر این نوع ارز متصور است از جمله آن که قابلیت دارد تا واسطهها را حذف کند و بنابراین با حذف واسطههایی که برای انجام کارهایشان تعرفه میگیرند (مثل سیستمهای پرداخت)، بهرهوری را افزایش میدهند.
البته در این بین انتقادهایی هم وجود دارد.
مثل این انتقاد منتشر شده در اکونومیست. (+)
نویسنده در این نوشته اعتقاد دارد که بیتکوین را نمیتوان مانند پول دانست و دو دلیل برای این مدعای خود اقامه میکند.
دلیل اول آن است که اگرچه بیتکوین میتواند به عنوان یک واسطه برای خرید و فروش کالا در نظر گرفته شود اما به علت تغییرات شدید قیمتی که دارد نمیتواند حافظ ارزش باشد.
به این معنا که اگر شما به صورت معمول میدانید که قیمت یک تخممرغ چهارصد تومان است.(که تا مدت زمان خوبی این پیشبینی صحیح از کار در میآید.) اما اگر بخواهید به بیتکوین این تخم مرغ را خریداری کنید، به علت ارزش نوسانی بیتکوین ممکن است عددی که برحسب بیتکوین برای یک تخم مرغ میپردازید تغییر کند و از این رو این ارز نمیتواند حافظ ارزش باشد و شما برای معاملههایتان بر روی آن تکیه کنید. دومین دلیل نویسنده هم در پیشبینی تورم منفی یا Deflation بر اثر استفاده از بیتکوین است که برای بحث کاملتر میتوانید به خود مقاله اصلی مراجعه کنید.
البته طبیعتاً در آن سوی ماجرا کسانی قرار دارند که به این دلایل نقد دارند و در طرفداری از بیتکوین صحبت میکنند.
اما چرا باید بیتکوین در بحث امروز ما ارزشمند باشد؟
طبیعتاً من در این جا نه دانش و نه تمایلش را دارم که درباره سرمایهگذاری بر روی بیتکوین نظری داشته باشم و این فقره را میتوان به سفتهبازان واگذار کرد.
دلیل آن که به نوشتن دربارهش اقدام کردم صحبت با یکی از دوستانم بود.
سوالی را پرسید که نوشتن دربارهی بیتکوین را برایم جذاب کرد.
او پرسید:
پشت بیتکوین به چیزی گرمه؟ نه بانک مرکزی، نه دولت نه طلا؟ چرا ارزشش انقدر بالا رفته؟
و این شد که مایه نوشتن این پست برایم فراهم آمد.
***
اصلاً چه چیزی ارزشمند است؟
ابتدا بیایید بر روی این فکر کنیم که چه چیزی ارزشمند است یا چه چیزی را ارزشمند میدانیم.
من هنگامی که درباره ضرورت تمایز مینوشتم (اینجا) تا حدودی به این مطلب اشاره کردم که در نظرم «ارزش» مفهومی انتزاعی است به این معنا که به شخصی که ارزش را درک میکند هم وابسته است و در آن جا مثال آب و الماس را زدم و البته به این هم اشاره کردم که این عرضه و تقاضاست که این ارزش را میسازد و کمیابی و نایابی در ارزشمند ساختن چیزی بسیار اهمیت دارند.
حالا ممکن است برای کسی هم سوال پیش بیاید که یک کتاب پرمایه فلسفی را به مبلغ ناچیزی میتوان از بازار خرید در حالی که قیمت یک پنتهاوس در شمال تهران مانند بلندای ساختمانش سر به فلک میکشد. پس آن کتاب پرمایه فلسفی بیارزش است؟
این جاست که بحث ناظر هم مطرح میشود و البته بازهم عرضه و تقاضا (خیلی از افراد یک پنتهاوس را میفهمند و شمار بسیار کمتری هستند که شاید فلسفه را بفهمند یا بخواهند که بفهمند.)
در همین بحث کتاب فلسفه، اگر کتاب نایاب باشد بسته به ارزش و عطشی که یک شخص برایش احساس کند ممکن است بسیاری از چیزها را فدا کند تا به آن برسد و در نظر این فرد است که آن کتاب نایاب «بیقیمت» میشود.
***
اما برگردیم به بحث خودمان درباره بیتکوینها.
در کتاب Sapiens که در فارسی با عنوان «انسان خردمند» ترجمه شده، یووال نوح هراری نویسنده کتاب درباره پول بیان جالبی دارد. او پول را موضوعی میداند که تقریباً تمام انسانها به آن «اعتماد» دارند.
خیلی از ما به وعدههای کتاب آسمانیمان اعتماد داریم و در راستای آن قدم بر میداریم اما به هر روی ممکن انسانهایی پیدا شوند که به باور ما باور نداشته باشند و آن باور ما منشا حرکتشان نشود اما کمتر کسی است که شکی به کارکردهایی داشته باشد که یورو، دلار یا ریال میتواند ایجاد کند.
هنگامی که شما یک میلیون یورو در نزدتان دارید، میتوانید با اطمینان روی کارهایی که با آن میتوانید انجام دهید حساب کنید. در حالی که ممکن است که اگر موجودی از کره مریخ سر و کلهش پیدا شود و شما اولین نفری باشید که با او برخورد میکنید این ذوق بی حد و حصر شما از داشتن مشتی کاغذ را نفهمد.
مشابه همین داستان را هراری از ساکنین امپراطوری آزتک (Aztec) نقل میکند که درک نمیکردند چرا فاتحان اسپانیایی قلمروشان این سان به یک فلز زرد بیخاصیت (طلا) علاقه نشان میدهند. در نظر آنها چیزهایی مثل کاکائو یا طاقهای پارچه ارزش بسیار بیشتری داشتند.
نه تنها آنها را میشد برای معامله استفاده کرد بلکه به ذات استفاده هم داشتند و فقط واسطهای برای انتقال ارزش نبودند.
اما اگر به نکاتی که در بالا یا پست تمایز دربارهشان صحبت شد برگردیم میفهمیم ارزش میتواند نوعی از توافق باشد. توافقی جمعی که ما انسانها به آن باور داریم و اعتماد میکنیم.
مثل باورمان به کاغذهایی که در کیف پولمان میگذاریم.
حالا برای این که به راحتی به این باورمان دستبرد نزنند. باید مطمئن باشیم آن کاغذهای ارزشمند به راحتی جعل و بازتولید نمیشوند و در واقع عدهشان یا ثابت است یا با قواعد مشخص و قابل پیشبینی تغییر میکند. این ثابت بودن تعداد هم یا توسط قدرت حاکمه بالادستی تامین میشود یا این که به صورت طبیعی جعلش یا پیدا کردنش بسیار سخت است. (چیزی مثل طلا)
دوم هم این که برای آن عرضه و تقاضا وجود دارد و میتوان آن را به عنوان یک دارایی ذیقیمت تصور کرد. (حتی اگر این قیمت بسته به شرایط مختلف بالا و پایین شود.) که این اتفاق را در بازارهای ارز و طلا کم شاهدش نبودهایم.
حال این ویژگیها اگر پشت چیزی باشد اصلاً شما بگو آن چیز وجود خارجی نداشته باشد یا به قول بعضیها وجود حقیقی نداشته باشد.
دقیقاً مانند اعداد حسابهایمان که ما به ازایش چیز خارجی وجود ندارد.
مجموع سکهها و اسکناسهایی که یک کشور انتشار میدهد یک کسر کوچک از عددی است که ساکنان آن کشور در حسابهای خود دارند و به همین دلیل ( و البته دلایل دیگر) است که اگر تمام صاحبان حساب یک بانک به در یک روز به آن بانک مراجعه کنند، آن بانک توان پس دادن پولشان را ندارد.
در این شرایط اینترنت این قدرت را به کمک یک الگوریتم فوقالعاده هوشمندانه در اختیار گذاشته که ارزی ایجاد شود که قابلیت جعل ندارد (یا بسیار بسیار سخت است) نمیتوان نمونههای دیگرش را به سادگی تولید کرد و به آسانی میتوان آن را نقل و انتقال داد.
این سادهنبودن تولید از آن رو مهم است که افزایش هرچیزی سمت عرضه را میبرد بالا و اگر تقاضا ثابت بماند ارزش هر واحد سمت عرضه کاهش مییابد. یکی از دلایلی که اتفاقاً چیزهایی مانند گندم و جو در طول تاریخ نتوانستهاند واحد پولی بمانند همین قابلیت تولید است.
از اصلیترین دلایلی که باید بانکهای مرکزی از دولتها هم جدا بمانند همین قضیه «خلق پول» است. بسیاری از دولتها به علت نیازمندیهای کوتاهمدت دست به چاپ پول میزنند. در واقع چاپ پول (کاغذ یا اعتبار) برای یک دولت مانعی ندارد و شاید از این رو بوده که در طول تاریخ به این نتیجه رسیدهاند که بانک مرکزی را از دولت جدا کنند تا از اثرات سهمگینی مثل تورمهای سنگین در امان بمانند.
حال تصور کنید به شما این تضمین داده میشود که شما کیف پولی (به صورت دیجیتال) دارید که عدد درون آن تغییرناپذیر است میتوانید آن را انتقال دهید و البته آن اعتمادی که در بالا هم دربارهش صحبت کردیم در حافظه جمعی استفادهکنندگانش وجود دارد و به این راحتیها نمیتوان آن را خلق کرد و خلق آن به پشتوانه الگوریتمی است که همگان از آن خبر دارند.
این چیز چه بخواهیم چه نخواهیم، چه دربارهش بانک مرکزیمان دستورالعمل بدهد یا چه ندهد، دارای ارزش است و میتواند به عنوان یک واسطه نقل و انتقال ارزش (با در نظر گرفتن بازار فعلاً پر التهابش) در نظر گرفت.
به عنوان مثال قضیه خلق پول در بیتکوینها توسط استخراجکنندگان یا MINERها و البته در مقدار مشخص و قابل پیشبینی انجام میشود و قرار است سقف تعداد بیتکوینها نیز در نهایت بیستویک میلیون باشد.
«نمودار فعلی تعداد بیتکوینها که در حال نزدیک شدن به عدد هفده و نیم میلیون است.»
***
در واقع بیتکوین تمامی این ویژگیها را دارد و از این روست که با آن که به قول دوستم «چهارتا عدد در فضای مجازی» بیشتر نیست این همه ارزشمند شده است.
شاید درس بیتکوین برای ما هم این باشد که به مفهوم ارزش در زندگیمان بیشتر توجه کنیم.
نظر شخصی من آن است که اگر بیتکوین را چیزی بخواهد تهدید کند، ارزهای جایگزین شبیه خودش مانند Ethereum است که اگر رو به فزونی بگیرند احتمالاً در بلندمدت ارزش بیتکوین را هم مورد اثر قرار خواهند داد.
بگذریم.
اما احتمالاً برایتان جالب باشد که از خود بیتکوین جذابتر و در واقع آن طلای واقعی الگوریتم پشت این ارز رمزپایه است که میتواند کاربردهای بسیار داشته باشد و شاید یکی از کاربردهای کوچکش در ایجاد این گونه ارزهای رمزپایه است.
اعتمادی که اعتمادی نیست.
بحث فنی پشت بلاکچین(BlockChain) یا زنجیره بلوک خودش داستانی خواندنی دارد اما طبیعتاً از حوصله این پست بلاگ خارج است.
به صورت کلی بلاکچین را میتوان به عنوان یک دفتر کل عمومی در نظر گرفت (Public ledger) که تمامی تراکنشها در آن ثبت میشود و این دفتر کل برای تمامی استفادهکنندگان قابل رویت است.
البته اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم تراکنشها در بلوکهایی ذخیره میشوند که به هم زنجیر شدهاند و به علت الگوریتم رمزگذاری پشتش دست بردن در این زنجیره بلوکها و تغییر یک تراکنش بسیار سخت و در حد ناممکن است.
البته سختی تنها به علت رمزگذاری نیست به این علت است که این «دفترکل» در بین تمامی استفادهکنندگان از آن منتشر شده است و بنابراین اگر شما بخواهید در آن دستی ببرید نیاز دارید تمام دفاتری که بین کل کاربران وجود دارد (که شاید به میلیونها نفر برسند) را دستکاری کنیدکه کاری عملاً ناممکن به نظر میرسد.
به عبارت دیگر بلاکچین به واسطه پشتوانه رمزگذاریاش و نیز غیرمتمرکز بودنش میتواند بدون آن که نهادی متمرکز بر آن نظارت داشته باشد این اعتماد را به شما بدهد که از دارایی شما حفاظت خواهد شد و هر وقت مایل بودید میتوانید آن را انتقال دهید.
این الگوریتم به اندازهای جذاب است که دان تاپسکات آخرین کتاب خود را «انقلاب بلاکچین» نامگذاری کرده. (فردی که در سال ۱۹۹۵ از «اقتصاد دیجیتال» نام برده بود.) و پیشبینیهای زیادی هم برای آن صورت گرفته از جمله حذف بسیاری از واسطهها مثل حسابدارن یا وکلا و نیز کمک بیشتر به حفظ داده و جلوگیری از ضبط دادهها توسط شرکتهای بزرگی که امروز آنان را میشناسیم.
***
طبیعتاً زبان و دانش من قاصرتر از آن است که بتواند ابعاد و میزان اثرگذاری این الگوریتم را در این جا توضیح دهد و مطالب بسیاری خوبی در پهنه وب پیدا میشوند که درباره این موضوع نوشته شدهاند.
اما در انتها آن چیزی که دربارهش میخواهم صحبت کنم موضوع «اعتماد» است.
این که وقتی بحث «اعتماد» مطرح میشود ناخودآگاه ما به یاد اعتمادی میافتیم که به دوستمان، همسرمان یا پدر و مادرمان داریم. اعتماد شاید به معنی دیگرش میزان پیشبینی پذیری یک نفر درباره یک موضوع باشد.
مثلاً این که من پیشبینی میکنم دوستم پولی را که به او قرض دادم به من بر میگرداند.
من اسم این نوع اعتماد را «اعتماد فردی» میگذارم. اما دستهای دیگر از اعتمادها وجود دارد که اسمشان را شاید باید «اعتماد سیستمی» گذاشت. اعتمادی که نه به سبب فرد مقابلت که به خاطر وجود سیستم ایجاد میشود.
و شاید از این روست که بسیاری از نهادها مانند بانکها یا دولتها به وجود میآیند.
به نظر میرسد بلاکچین تلاشی دیگر است تا میزان پیشبینی پذیری یا اعتماد سیستمی را از آن چه هست هم بیشتر کند. به عنوان مثال بانکها با همه عظمتشان هم ممکن است خطا کنند، دولتها پول چاپ کنند یا تعهداتشان را زیر پا بگذارند.
به نظر میرسد بلاکچین پیام اعتمادی را میدهد وقتی دیگر اعتمادی نباشد. حتی به باثباتترین و دیرپاترین نهادها.
این که آیا این خوب است یا بد، یا بهتر از آن مفید است یا غیرمفید آن هم در بلندمدت، در توان پیشبینی من نیست.
باید نشست و دید که چرخ گردون چگونه میگردد.
نادر
دی ۱۴اگر ١۶ سال پیش کسی میگفت روزی کارت اعتباری پول کاغذی رو میبلعد کی باورش میشد! اکنون با بلاک چین دیگر کارت اعتباری شبیه شوخیه.
داود شاکری
آبان ۲سلام. راستی فایل ۷۷ رادیو گیک در مورد بلاک چین صحبت میکنه. شاید جالب باشه براتون که بخواید بهش گوش بدین.
yon.ir/wsudc
بابک یزدی
آبان ۳سلام داود جان. ممنون بابت معرفی. احتمالاً جادی صحبتهای جالبی داشته باشه دربارهش.