امروز میخواهم از «استعاره ویروس» صحبت کنم. البته راستش را بخواهید، این اسم انتخاب خودم است و هدفم هم جمعبندی پارهای از افکار سرگردانم که احساس میکنم عینک خوبی میدهد در مواجه با برخی مسائل مشابه. یعنی وقتی با این مسائل برخورد کردیم یاد استعاره ویروس بیفتیم.
احتمالاً از علوم دوران مدرسه یک چیزهایی را به یاد داشته باشیم. معمولاً کلمه ویروس، دوست و همراه همیشگیاش در این کتابها یعنی «باکتری» را هم به ذهنمان میآورد. البته من هم در این پست نمیخواهم پا توی کفش زیستشناسان بکنم؛ فقط میخواهم در حد نیاز از این چاه دانش، استخراج داشته باشم. اینها را مینویسم که بگویم شاید در تعبیراتی که استفاده میکنم بیدقتیهای علمی هم وجود داشته باشد، اما گمان نمیکنم به استعارهای که به آن میخواهیم برسیم ضربهای بزند.
خب برویم سر اصل مطلب.
احتمالاً شما هم یادتان باشد که ویروسها را بر مرز موجودات زنده و غیرزنده قرار میدهند و تفکیک این مطلب که این موجودات زنده هستند یا نه کار سختی به نظر میرسد. (برای طبیعت نه. طبیعت اصلاً کاری به این دستهبندیهای ما ندارد. ما فشار میآوریم که همه چیز را طبقهبندی کنیم، ویروسها هم نمونهای دیگری از این تلاشهای ما هستند.) ویروس در واقع زندگی مستقلی از سلول میزبانش ندارد. بیرون از سلول میزبان انگار که سنگ باشد (مثلاً) و اما به محض این که خود را به سلول میزبان مخصوصش میرساند ( یا رسانده میشود) دیگر امان نمیدهد و با منابع آن سلول شروع میکند خودش را تکثیر کردن. نه یکی، نه دوتا، تا آنجایی که جا داشته باشد و به انهدام این سلول برسد و پس از آن جماعت تکثیریافته ویروسها بروند سراغ میزبانهای بعدی و تکثیرهای بعدی.
این جاست که بدن انسان به مدد پیشبینیهایش یا عکسالعملهایش در مقابل این ویروس قد علم میکند. مخاطی که در بینی ما قرار میگیرد و هزاران موانع ریز و درشتی که بدن به کار میگیرد، در راستای همین دفاع است. در راستای سد راه کردن و نگذاشتن. این که ویروس نتواند راه خود را به سلولهای میزبان بیابد.
برای آن که بحث را محدودتر کنیم از ویروس سرماخوردگی استفاده کنیم. و مشهودترین مکانیزم دفاعی بدن که عطسه و سرفه باشد که گاهی با پرتاب مخاطهای درونی به بیرون هم همراه است. انگار که بدن دام گذاشته باشد بر سر راه این ویروسها و حالا که آنها را در بند میبیند، با قدرت هر چه تمامتر به بیرون پرتابشان کند.
شگفتانگیز است.
***
این جای بحث که میرسیم ممکن است در جمعمان، دوستی سر برسد و بگوید: شما چه سرخوشید که نفهمیدهاید ویروسهای قصهتان چه شگردی را به کار بردهاند. تمام این داستان بازی آنها بوده. ویروسها شما را مجبور به عطسه کردن میکنند. آنها میخواهند شانس تکثیر خودشان را زیاد کنند و چه چیزی بهتر و بهینهتر از یک پرواز سریع و ناگهانی و غافلگیرکننده که احتمال استنشاقشان را توسط آدمهای دیگر زیاد میکند و شما چه سادهلوحیاید که فکر میکنید عطسهکردن به نفع ما انسانهاست، این ترفند در نهایت به نفع خود ویروسهایی است که پا ندارند به این طرف و آن طرف بروند و به کمک شما میتوانند (بله! خود شما دوست عزیز) از این بدن به آن بدن بروند و جماعتی را درگیر کنند.
***
میان پرده: این بازی ویروسی خیلی شبیه به پخش اخبار و شایعه در شبکههای اجتماعی هم هست. هر کدام از ما ناقل این شایعههاییم و با قدرت عطسههایمان در شبکههای اجتماعی آنها را از این مغز به آن مغز میرسانیم و مغزها را آلوده میکنیم. که خود بحث جذاب و جالبی خواهد بود که این بار فاعل را عوض کنیم و به جای آن که فکر کنیم این ما هستیم که به انتشار اخبار میپردازیم به این فکر کنیم که این شایعهها یا اخبارها هستند که ما را به پخش خود مجاب (یا مجبور) میکنند. این مقدمهای به بحث میمها (Memes) میتواند باشد، که امیدوارم روزی فرصت شود بتوانیم دربارهاش باهم صحبت کنیم.
***
البته ناگهان آن دوستمان که در محافل خودمانی او را «ریزبین» صدا میزنیم و تا این جای بحث ساکت بوده، بادی به غبغب میاندازد و از این بحث به زعم او بیهوده ما کلافه میشود و با نگاه عاقل اندر سفیهی میگوید:
ویروس؟ اراده؟ چنان از ویروس صحبت میکنید که انگار با برنامه قبلی به این کار پرداخته؛ انگار میفهمد که چه کار دارد میکند. ویروس یک کد ژنتیکی است، همین و بس. یک کد ژنتیکی که با لایهای از پروتئین در حال محافظت شدن است. در واقع ریزترش را بخواهید مجموعهای اتم که این اتمها هم طبیعتاً بسته به قوانین خودشان عمل میکنند. چنان به این مجموعه اتم شخصیت دادهاید که من حیران ماندهام.
هنوز صحبت «ریزبین» تمام نشده که «نکتهبین» از گوشه دیگری داد میزند:
اتفاقاً تو به نظرم متوجه ماجرا نیستی. ندیدهای که همین ویروس سرماخوردگی چه بازیهایی در چنته دارد. تا میبیند دستش برای سیستم ایمنی بدن رو شده، همان کد ژنتیکی که تو ازش حرف میزنی را تغییر میدهد و نسل بعدیشان جوری وارد بدن میشوند و بدن را «گول» میزنند که بیا و ببین. آره اینها هم مجموعهای از اتمها هستند اما آن طور که دربارهشان حرف میزنی، «قصد» و «نیت»شان را نمیبینی. نمیبینی که اینها برنامهها برای بدن ما دارند و جهش ژنتیکی گوشهای از همین برنامهشان است.
***
شما خواننده عزیر که انتظار ندارید این بحث به این زودیها به جایی برسد؟ هر کس از زاویهای به مسئله مینگرد. مسئله و آن چه آن بیرون در حال رخ دادن است یکی است. اما ما این بیرون نشستهایم و هر کدام از گوشهای به آن نگاه میکنیم.
استعاره ویروس همین کمک را میکند که ما بفهمیم میشود از زوایای مختلفی به مسئله نگاه کرد.
همین بحث بالا به همین جا ختم نشد. بحث به قوت و ضعف ویروسها و باکتریها هم رسید. این که ما با زاویه دید مرسوممان ویروس سرماخوردگی را دست و پا چلفتی میبینیم در مقابل مثلا باکتری قدرتمندی چون «طاعون».
اما یادمان میرود که هر سال میلیونها نفر به انواع و اقسامی از ویروسهای سرماخوردگی مبتلا میشوند اما دیگر خبری از طاعون نیست. شدت عمل، شدت عمل آورده. حتی درباره ویروس مهلکی چون «ایدز» هم حالا که فعلاً نمیشود با خودش مستقیم شاخ به شاخ شد بگذارید ببینیم چطور میشود راههای ورودش را بست. شاید به این وسیله –تا زمانی که درمانی قطعی برایش پیدا شود.- کم رمقترش کنیم. در واقع آقای «نکتهبین» این را از هوشمندی ویروس سرماخوردگی میبیند و «درک» درستش که گاهی لازم نیست دشمن را از پای درآوری. چون حیات تو به حیات این دشمن بسته پس وارد یک بازی میشوی. آنقدرها که باز هم بمانی و سالهای بعد هم نوه و نتیجههایت به بازی مشغول باشند و این در گرو باقی ماندن میزبان توست و او را به شدت عمل وانداشتن.
***
همان گونه که مشخص است این بحث پایان ندارد و شاید آوردهاش برایمان همین استعاره ویروس باشد. یعنی یک مسئله را از چند زاویه دیدن و هر بار نکتهای جدید کشف کردن.
اما یک نکته مهم را یادمان باشد.
اگرچه استعاره ویروس عمق دیدمان را برای حل مسئله بازتر میکند اما این خطر را هم دارد که ما را به این ورطه بیاندازد که بگوییم هر چه پیش آید خوش آید، یعنی ما را دچار نوعی بیعملی کند، چون بالاخره میتوانیم به نوعی نفع وضعیت موجود را توجیه کنیم. این از همان دسته تناقضهای ظاهری است که در نوشته «دو روی یک سکه» هم با آن روبرو بودیم.
این که چقدر میشود به یک مسئله با استعاره ویروس نگاه کرد و مرزش کجاست.
من جواب قطعی و کاملی برای این موضوع ندارم. موضوع بازی است که میشود همیشه به آن فکر کرد و گوشههایی از آن را بهتر فهمید. اما دو نکته به نظرم میآید که استفاده از استعاره ویروس را کاربردی میکند.
یکی آن که وقتی حادثهای بیرون از قدرت ما اتفاق میافتد. فرآیندی آن بیرون که روی اتفاق افتادن یا نیفتادنش ما ارادهای نداریم یا به هر روی به علتی رخ داده است. یعنی ممکن است مثلاً در حد وضعیت کلان یک کشور باشد که من هیچ ارادهای در وقوعش نداشتهام یا این که به علت بیدقتی خود من اتفاق ناگواری مثل آسیب دیدن بدن یا تصادف رخ دهد، استعاره ویروس به ما کمک میکند با نگاه از زوایای مختلف فرصتهای وضعیت موجود را بیابیم. همان تعبیر از تهدید، فرصت ساختن.
این البته خیلی فرق میکند که من «احمقانه» تصادف کنم به امید یافتن فرصتها.
بیشتر منظور، اتفاقات «پیشبینی ناپذیر»ی است که رخ میدهند و ما باید در قبالشان موضعی داشته باشیم و ببنیم حالا چه نگاهی و چه عینکی برای من بیشتر «مفید» است.
با این دید در موقعیتهایی نداشتن بعضی چیزها یا برخی مدرکها یا برخی منابع بیشتر به کارمان میآید تا «داشتن»شان. مثلاً میشود به مدراک بالای تحصیلی و زنجیرهای بیشتری که به دست میاندازند فکر کرد.
دومین نکته هم در توجهمان به باورهاست.
مارک اندریسن (Marc Andreesen) یکی از شناختهشدهترین چهرههای سیلیکون ولی است و همبنیانگذار شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر(Venture Capital) اندریسن-هوروویتز که بر روی استارتاپها سرمایهگذاری میکند. او از تعبیر Loosely held strong beliefs برای توصیف باورهایش استفاده میکند. باورهای قوی که البته با چنگ و دندان به آن نچسبیده است. این نوع دیدگاه البته برای او که سرمایهگذار خطرپذیر است از نان شب هم واجبتر است. فکر کردن به این که چه چیزی هست که اکنون و در وضعیت فعلی باقی سرمایهگذاران ارزشش را نمیدانند اما در آینده همه انگشت حیرت به دهان میگیرند از ارزشش و توئی برندهای که امروز به ارزش آن باور داری نه فردا که همه از ارزشش صحبت خواهند کرد.
برای این کار، تو باید یک ذهن انعطافپذیر داشته باشی که بتواند دائماً به بازبینی خودش مشغول باشد و از این رو نمیتوانی به باورهایت بچسبی اما از طرفی برای موفقیت باید که باور قوی داشت، باور قوی است که موتور پیشران ما میشود و انگیزه تحمل سختیها و مصائب مسیر را میدهد. و البته این بازهم مصداق دیگری از دو روی یک سکه است.
چون در ظاهر تناقض دارد. چون ما فکر نمیکنیم که استعاره ویروس به قدرت گرفتن یک باور کمک کند بلکه احساس میکنیم آن را دائما تضعیف میکند.
اما فراموش میکنیم باوری که میتواند از حملههای گاه و بیگاه استعاره ویروس در امان بماند یا بوسیله آن تراش بخورد، چه موتور درجه یکی برای پیشرفت خواهد بود.
این بود (تعدادی از) استفادههایی که استعاره ویروس برایمان دارد.
***
پینوشت: برای نوشتن این پست، قسمت یازدهم کتاب The mind’s I (کتابی که از نوشتههای افراد سرشناس تشکیل شده و جمعآوری و انتخاب آنها با داگلاس هافستدر و دنیل دنت بوده) بسیار برایم الهام بخش بوده است. هم نوشته این قسمت کتاب و هم شرحی که روی آن نوشته شده از حود داگلاس هافستدر است که خوراک شگفتانگیزی به ذهن برای تفکر میدهد.
ادریس
مهر ۱۳و توی این پستم به این مطلبت لینک دادهام:
https://virgool.io/@edrism/بالا-و-پایین-زندگی-cnoiccke6tqy
مخلص. 🙂