مدتی پیش در حال گوش دادن به قسمتی از پادکستهای حرفهایهای کسبوکار (Masters in business) بودم که بَری ریتهولتز میزبان پادکست، با اد یاردنی (Ed Yardeni) گفتوگو میکرد. پیش از این پادکست، یاردنی را نمیشناختم اما صحبتهایش در طول پادکست برایم جذاب و گیرا بود. یاردنی یکی از برجستهترین استراتژیستهای والاستریت است. کسی که علاوه بر استراتژی، به خوبی اقتصاد را هم میشناسد و مدتی در نهادهای مختلف به عنوان اقتصاددان فعالیت کرده است.
در باب اهمیت کارآفرین
در جایی از پادکست که صحبتها به نقش نوآوری و فناوری در اقتصاد رسیده است، یاردنی به این اشاره میکند که اخیراً دوباره نگاهی به کتاب پاول ساموئلسون –اقتصاددان مشهور آمریکایی و برنده جایزه نوبل اقتصاد- انداخته که به عنوان یکی از مراجع مطرح به دانشجویان تدریس میشود. در این کتاب ساموئلسون و نویسنده همکارش، اقتصاد را علم تخصیص بهینه منابع کمیاب معرفی کردهاند.
از نظر یاردنی این تعریف کاملاً درست نیست. او میگوید: وقتی چیزی کمیاب است، حدس بزنید چه اتفاقی میافتد؟ کارآفرینان (Entrepreneurs) وارد میشوند و راهی مییابند برای فناوریهای جدید تا بوسیله آنها یا چیزهای کمیاب را کمتر کمیاب کنند یا بتوانند برای چیزهای کمیاب جایگزین بیابند. در ادامه صحبتهایش میگوید اقتصاد خرد به ما نشان میدهد که در اقتصاد چیزی به اسم کمیابی وجود ندارد، اگر چیزی به اصطلاح کمیاب میشود، قیمتش بالا میرود اما شما هنوز میتوانید آن را به دست آورید. البته که شما قیمتهای بالاتری میپردازید و این خود کارآفرینان را تشویق میکند تا وارد شوند و راهی پیدا کنند برای آن که قیمتها را پایین بیاورند.
البته پرواضح است که این نظر آقای یاردنی هنگامی برقرار است که اجازه بدهیم بازار کار خودش را بکند و به اصطلاح در قیمتها دست نبرده باشیم. چیزی که من در نوشته «نقش قیمت در اقتصاد» تلاش داشتم نشان دهم که چرا نقش قیمت برای اقتصاد حیاتی است و این قیمتهای واقعی هستند که میتوانند اقتصاد را به درستی هدایت کنند و همان گونه که میبینیم آقای یاردنی هم به نقش بیبدیل کارآفرینان از این جهت میپردازد. نگاهی که من از آن تعبیر نگاه دینامیک در مقابل نگاه استاتیک دارم و در ادامه این پست سعی دارم فرق بین این دو نگاه را توضیح بدهم.
***
میانپرده: بعید است که شما کتاب پایهای در اقتصاد باز کنید و به نمودار معروف عرضه و تقاضا برخورد نکنید. و توضیح این که چرا نمودار عرضه در مقابل قیمت یک محصول صعودی است و نمودار تقاضا نزولی و اینها در یک قیمت تعادلی که آن را قیمت بازار میدانیم باهم برخورد دارند.
حالا میشود با جزئیات محاسبه قیمت تعادلی کاری نداشت و آنها را در کتابهای پایه اقتصادی دنبال کرد. اما در برخوردهای اولیه خود من با چنین مفهومی، نوعی سکون آزاردهنده وجود داشت. به عنوان مثال جای خالی محدوده زمانی که چنین قیمتی میتواند بر آن بازار حاکم باشد را احساس میکردم.
در همان زمان هم –البته نه به روشنی امروز- برایم مشخص بود که اگر قرار باشد قیمت محصولی بالا باشد و سود اقتصادی هنگفتی در این بین قرار گرفته باشد، روندهایی درصدد یافتن راههایی برای تولید بیشتر از آن محصول با هزینه کمتر و یا ارائه راههای جایگزین میگردند. امروز دیگر به روشنی میدانم این نقش درخشانی است که کارآفرینان در یک جامعه به عهده میگیرند. ایشان نه تنها برای عرضه همان محصول با قیمت پایینتر تلاش میکنند که انتظارات ما را از یک محصول تغییر میدهند و با درک نیازهایی که خود ما هم به درستی از آنها آگاه نیستیم، محصولاتی بس بهتر پیشنهاد میدهند و کیفیت زندگی ما را بالاتر میبرند.
***
در باب معنای کارآفرین
شاید ترجمه لغت Entrepreneurship به کارآفرینی نامزد دریافت جایزه برای مسابقه بدترین ترجمهها باشد. چون نقش بزرگی در گمراه کردن ذهن از معنای پنهان این واژه ایفا میکند. با این ترجمه ویژگی یک کارآفرین ایجاد شغل و افزایش شاغلین تعبیر میشود. در حالی که حتی اگر Entrepreneurship منجر به افزایش شغل شود، این یک محصول جانبی فرآیند کارآفرینی است ( یعنی ممکن است باعث افزایش شغل بشود، ممکن است نشود)
فرصتجویی، ریسکپذیری، ارزشآفرینی یا عملگرایی را هم بعضاً از صفات یک کارآفرین میدانند. ( برای آگاهی از تاریخچه و معنای واژه کارآفرینی میتوانید به این مقاله سایت متمم در اینجا مراجعه کنید)
بنابراین نمیشود انتظار داشت هنگامی که از کارآفرینی نام میبریم یک معنای مشخص و یکسان در ذهن افراد پدیدار شود. اگرچه در باب مصداقهای آن اشتراک نظر خوبی وجود خواهد داشت.
در هر حال بد نیست هر کدام ما جداگانه به این بیندیشیم که کارآفرین کیست و کارآفرینی چیست؟
***
نگاه استاتیک در مقابل نگاه دینامیک
اما باز گردم به چارچوب کلیتری که پیش از این وعده داده بودم.
یعنی نگاه استاتیک یا ساکن در مقابل نگاه دینامیک یا پویا.
نگاه استاتیک، نوعی نگاه به دنیاست که در آن همه چیز مشخص و معلوم است.
مثلاً راههای سعادت و رستگاری از قبل مشخص شده و حال اگر کاری مانده تلاش برای طی کردن این راههاست.
دانش و علم همه همین چیزی است که پیش روی ماست و اگر فاصلهای هست، فاصلهی کسی است که اینها را برگرفته و آنهایی که برنگرفتهاند.
هیچ چیز قابل تغییر نیست. اهداف مشخص است. کاری اگر هست از جنس کاهش هزینه است برای رسیدن به همان اهداف. از جنس بهینه کردن و کارآمدتر کردن روشها، نه چیزی تازه به دنیا آوردن.
در نگاه استاتیک دنیا همین است که هست و به تعبیر زیبای موسی غنینژاد در کتاب گفتارهایی در معرفتشناسی علم اقتصاد، فاصلهای میان برداشت ذهن از هستی و خود هستی وجود ندارد. این دو تا یکی است. (البته ایشان این تعبیر را برای نگاه ذاتگرایانه در علم به کار میبرند که من از تعبیرشان برای رساندن منظورم در این جا استفاده کردم)
شاید به نظرمان بیاید حداقل در دنیای امروزی یا در دانشگاهها دیگر این اتفاق نخواهد افتاد و بازترین دید در میان همین قشر است که آماده پذیرش دنیای جدید و شگفتیهای جدید هستند و پافشاری بر مشخص بودن همه چیز از قبل وجود ندارد.
اما آیا همین طور است؟
در صحبتهای آقای یاردنی نکته دیگری هم بود که به نظرم نقلش خالی از لطف نیست.
مصاحبهگر به بازخوانی قسمتی از کتاب آقای یاردنی میپردازد جایی که نوشته شده : اقتصاددانان به خصوص آنان که گرایش بدبینانه دارند معمولاً به توسعه فناورانه توجهای ندارند، در حالی که همین توسعه فناورانه بوده که متداولاً مسیر تاریخ بشر را تغییر داده است و از او در ادامه میپرسد: چرا اقتصاددانان به تکنولوژی توجهای ندارند؟
از نظر من یاردنی پاسخ جذابی میدهد. او میگوید: به نظرم بسیاری از آنان (اقتصاددانان) این را بخشی از کارشان نمیبینند. این جزئی از شرح شغلیشان نیست. آنها معمولاً تمرکز محدود و نگاه تنگی بر هر آن چه که در مقاطع تحصیلات تکمیلی رویش کار کردهاند دارند و بنابراین یا اقتصاددان خرد میشوند یا کلان و یا پولی.
مثال یاردنی برای من یادآور این بود که هیچ نهادی مستثنا از گرفتار دید استاتیک شدن نیست. گرفتار مأمور و معذور شدن. و این که این نوع نگاه چه فرصتهایی را میتواند از انسان برباید.
در مقابل نگاه استاتیک، نگاه دینامیک است که میفهمد که همه چیز مشخص و معلوم نیست. هستی و برداشت ذهن از هستی یکی نیست و هر دو اینها در تغییرند. همیشه میتوان به دنبال آن بود که چیزی در جایی بهتر شود، از بنیان تغییر کند و راههای جدیدی برای رستگاری ساخته شود.
***
صحبت آخر
احساس میکنم برای پایان این نوشته بار دیگر میتوان به معنای کارآفرینی بازگشت.
کارآفرین در نظر من یک متحولکننده یا برهمزننده (Disruptor) به معنای مثبت آن است. کسی که تلاش میکند که بگوید دنیا میتواند چیز دیگری باشد. کارآفرین با تمام وجود با نگاه دینامیک به چالشها مینگرد. این گونه در تاریکی مطلق هم میتواند به سهم خودش یک شمع روشن کند.
اگر این گونه بنگریم دیگر لازم نیست کسبوکاری را از پایه بالا بیاوریم تا خودمان را کارآفرین بدانیم. به همان اندازه که تلاشمان را کردیم که روندهای دوستنداشتنی دنیا را تغییر دهیم، میتوانیم کارآفرین باشیم. به همان اندازه که سعی کنیم از بلای نگاه استاتیک فرار کنیم و به نگاه دینامیک نزدیک شویم.باور کنیم تغییر امکان دارد و البته با آگاهی به ابن نکته که این یک امکان است نه الزامی برای تحقق.
***
اگر نوشته بالا را دوست داشتید، احتمالاً دوست داشته باشید نوشتههای زیر را هم بخوانید:
همیشه، آن طور که به نظر میرسد، نیست
علی خادم الرضا
خرداد ۶با تشکر از مقاله خوبتون. کارآفرینی یعنی تخریب خلاق وضع موجود و خلق ارزش.
بسیار عالی. موفق و پیروز باشید.
محمد محمدی
مهر ۶سلام
به نظرم همانطور که قیمت نقش اساسی در اقتصاد و بازار آزاد داره (همانطور که شما هم به خوبی اشاره کردید)، زمان هم مهمترین عامل در تحولات انسانهاست. کافیه افکار خودمون رو با افکار ۱۰ سال پیشمون مقایسه کنیم. یا حتی افکار دهه شصتیها نسبت به دانشگاه و کار در مقایسه با افکار دهه ۷۰ و دهه ۸۰ نسبت به این موضوعات. جالبتر اینکه ۱۰ الی ۱۵ سال پیش همین مقوله کارآفرینی در دانشگاه و جامعه کاملا مهجور بود ولی الان در بیشتر محافل علمی به اون پرداخته میشه. اینها و خیلی از مسائل دیگه نشون میده که برای تحلیل هر مساله باید به عنصر زمان توجه ویژهای داشت و سعی کنیم روندی را (یا همان دینامیک مورد نظر شما) که باعث شده آن مساله در یک زمان خاص از تاریخ موضوعیت پیدا کند، درک کنیم.
با ارادت و احترام
بابک یزدی
مهر ۷سلام محمد. من هم موافقم که تحلیل یک مسئله نمیتونه از بستری (Context) که اون مسئله توش اتفاق میافته جدا باشه. این مورد در مورد خود دغدغههایی که توی اینجا مطرح میشه هم وجود داره یعنی بالاخره من و مدل ذهنی که دارم از شرایط و بستری که توش قرار گرفتم نشات گرفته. حالا در مورد جزئیات میشه زیاد بحث کرد. از یه طرف دیگه هم بحث پنجره زمانیه که باهاش یه مسئله نگاه میکنیم اون هم در موردش میشه زیاد صحبت کرد. ممنون بابت کامنتت.