در این نوشته میخواهم از یکی از مهمترین مدلهای دنیای اطرافمان بنویسم. مدلی که شاید کم و بیش با آن آشنا باشیم اما به طور جدی به آن فکر نکردهایم.
خوب بودنی که تشویق ندارد و بد بودنی که فاجعه است
این قصه از دوران کودکی آغاز میشود. از تشویقهایی که «خوب»های کودک را میسازد.
اولین قدمهایش را که بر میدارد، پدر و مادر تمام قد به احترامش میایستند.
تأملاتی در باب «نتورک» داشتن
تقریباً از همان روزهای ابتدایی کار یا شاید نه، خیلی پیش از آن، مثلاً آن وقت که تازه پایت را در دانشگاه گذاشتهای، کلمه «نتورک» به گوشت میخورد.
در نکوهش «رسمی» شدن یا چرا (تا حد امکان) نباید رسمی شویم؟
راستش را بخواهید، مجموعهای از حالتها و رفتارها سوقم دادند که این نوشته را بنویسم. مجموعهای از رفتارها و وضعیتهایی که آزارم میدهند و دوست داشتم که کمتر بودند، که نبودند.
آدمهای «حکیم» در نظر من چه ویژگیهایی دارند
در حال بازخوانی کتاب جنگل استراتژی (Strategy Safari) نوشته هنری مینتزبرگ، بروس آلشتراند، و جوزف لمپل هستم.
آخرین دیدگاهها