هدر خبرنامه عضو شوید

شما در حال مشاهده فلسفه زندگی

فراانسان

-به ندرت- در زندگی‌ات انسان‌هایی می‌بینی که دلت می‌خواهد آن‌ها را «فراانسان» بخوانی.

فراانسان البته در نظر من تعریف می‌شود. من که احتمالاً خودم را انسان دانسته‌ام و حالا با این پدیده که مواجه می‌شوم، می‌گردم و می‌گردم تا نامی برایش بگذارم و بشناسمش.

سه دغدغه؛ هدیه بیماری روزهای آغازین سال

بیمار شدم. به همین سادگی و به همین سرعت و بارها در این چند روز این جمله حکیمانه برایم تکرار شد که درد با خروار می‌آید و با مثقال می‌رود.

سوالاتی برای دوباره پرسیدن

ژن چیست؟

ژن چیست؟

این که می‌گوییم کسی به پدر و مادرش رفته یعنی چه؟

«این که «هوش» ارثی است» چه معنی دارد؟ این گزاره‌ را از کجا آورده‌ایم؟ اصلاً «هوش» چیست؟

ما انبانی از واژه‌ها و عبارات در ذهن خود داریم که بی‌مقدمه -و گاهاً بدون تامل کافی- و بدون آن که خودمان بهتر لمسشان کرده باشیم -هم‌چون نقل و نبات- استفاده‌‌شان می‌کنیم.

قابی به گستردگی یک زندگی

قاب‌ها

هفته‌ای تا امتحان پایان‌ترمت مانده. آن گونه که باید کلاس‌های این درس را نرفته‌ای و چه بسا تعداد غیبت‌هایت از تعداد حضوری‌ها هم فزونی گرفته. قصه جلسات حضوریت هم تعریف بیشتری ندارد، احساس نمی‌کنی آن سر کلاس رفتن‌ها چیزی عایدت کرده باشد.