جرقه این سوال آن زمانی در ذهنم خورد که اسنپ گرفته بودم و راننده سوالپیچم کرده بود. از همان روزهایی که حوصله نداری اما به تشکی در میفتی که حریف آماده به نبردت، دامی برای تو پهن کرده چنین و چنان.
چند پرده از گردهمایی متمم
پرده اول-
در پرده اول، شاید بهتر بود از «احساس و شوقی» بگویم که در این همایش موج میزد. اما خوشامدگویی و صحبت مختصر ابتدایی محمدرضا شعبانعلی با خودش نکتهی عجیبی داشت که ترجیح میدهم پرده اول را با آن شروع کنم.
گردهمایی «متمم» و داستان «مرغ دریایی و گیلهمات»
اگر با «متمم» آشنا نیستید شاید بهتر باشد آن را در گوگل جستوجو کنید، در آن چرخی بزنید، هوایش را تنفس کنید، «درباره متمم»ش را بخوانید. بعد دوباره برگردید.
اگر با متمم آشنا هستید.
از درد دوراهیهای (دروغین) دستساز
شماره را نمیشناختم.
دوراهی این که به این شماره جواب بدهم یا نه. در خلسه خودم بودم و ترجیح میدادم این خلسه بههم نخورد. «کاش»ی درونم میجهید که «کاش» گوشی را سایلنت کرده بودم.
این بار نوبت غزالهایی است که میفهمند
برخی از غزالها در مواجه با شکارچیان خود، رفتاری عجیب دارند.
رفتاری که من نتوانستم معادلی برای آن در زبان فارسی پیدا کنم. انگلیسی زبانها به آن استاتینگ (Stotting) میگویند.
اسنپشات، شلیک بیوقفهی ناپیوستگی
تا قبلش آرام بودید. جلوی پنجره ایستاده بودید. پنجرهای که نگاهش رو به سوی خیابان بود. خیابانی که گوشه و کنارش را برگهای پاییزی فرش کرده بودند.
جلوی پنجره ایستاده بودید و چای داغی در دست داشتید.
محیط؛ مادر فراموششده (داستان دسترسپذیری)
در کتاب ارزشمند «گریزناپذیر» یا Inevitable اثر کِوین کِلی که به لطف دوست و معلم عزیزم، محمدرضا شعبانعلی با آن آشنا شدم از رجحانهای تکنولوژی صحبت میشود.
آخرین دیدگاهها